از موضوعاتی که علامه طباطبائی در مباحث فلسفی خویش به آن پرداختهاند، چگونگی شکلگیری اندیشههای اعتباری، از جمله اعتبار باید و نباید است که پیشرفت زندگی و پیدایش فرهنگ و تمدن حاصل آن است. اعتبار باید و نباید ازآنروکه وابسته به ساختمان احساس و اندیشه بشری است، در معرض نقد شهید مطهری قرار گرفته است. از ديدگاه ايشان اعتباریات موافق نسبیگرایی بوده و پذیرش آن در تعارض با جاودانگی دین خاتم میباشد. ایشان با توجه به مبانی فکری علامه طباطبائی که با نسبیگرایی ناسازگار است، ضمن پذیرش اعتباریات ، با طرح دوساحتی بودن وجود انسان، چگونگی برونرفت از نسبیگرایی را مطرح نمودهاند. حاصل بررسیهای این پژوهش نشان میدهد علامه واقعیتهای اخلاقی را امور مستقل از باورهای بشری و مبتنی بر نفسالامر میدانند که بر اساس رابطه علّی و معلولی بین افعال و نتایج تبیین شده و ناظر بر ضرورت بالقیاس است و اهتمام ایشان در جایگاه یک فیلسوف، پاسخ به آن دسته از متفکران معاصر است که حقایق را با اعتباریات قیاس کردهاند و برای حقایق، واقعیتی عینی قائل نشدهاند. ضمن اینکه علامه به صراحت، نسبیگرایی اخلاقی را مردود دانستهاند.